به رنگ ارغوان

هفته قبل دیدمش. بعد از پنج سال هیچ غباری نتوانسته رنگ ارغوانیش را کدر کند. آنچه به من داد لذت بود. ایده ی فوق العاده ای که از ذهن پویای ابراهیم حاتمی کیا آمد و با بازی تحسین بر انگیز حمید فرخ نژاد به دل نشست. خزر معصومی را هم دوست داشتم. تصاویر و رنگ ها وصدا ها و همه و همه دست به دست هم داده بودند تا به هوشنگ ستاری( و شاید بسیاری از ما) گونه ای دیگر از انسان بودن و عشق ورزیدن و حتی عبادت کردن را بیاموزند. انگار تغییر نگاه نسبت به مخلوق نگاه ما نسبت به خالق را دگرگون می کند. او که تا دیروز قادر و قاضی بود امروز حبیب می شود. زیبا ترین وجه از وجوه انسانی روایت می شود. آنچه که عشق ورزیدن را به یادمان می آورد. تاملی در باورهایمان را طلب می کند.....شاید همه این روایات و برداشت ها شکل نمی گرفت اگر کسی جز حمید فرخ نژاد لباس هوشنگ ستاری بر تن می کرد. هر نگاه او همه آنچه به آن فکر می کند و تحت تاثیرش است را بر بیننده باز می نمایاند. دلم می خواهد دوباره فیلم را ببینم و لحظه لحظه تصاویر را به خاطر بسپارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
آ.س پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:32 http://hamsareayande.blogfa.com/'

شاید این فیلم به دل بشینه ولی ضعف هاش خیلی ذوق می زد گاهی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد